حسادت و ريشه هاي آن از نگاه قرآن
نقل از:خليل منصوري
زمينه هاي بروز حسادت حسادت به معناي آرزو كردن زوال نعمت از كسي است كه استحقاق آن را دارد (مفردات ص 234) البته به معناي آرزوي ادامه يافتن فقدان نعمت، نقص و فقر و بدبختي و مانند آن براي ديگري نيز آمده است. (روح المعاني ج 16 جزء 30 ص 507) ولي بيشتر در معناي نخست به كار مي رود؛ زيرا حسود كسي است كه از وجود نعمتي در دست كسي ناخشنود است و دوست ندارد كه ديگري از نعمت و راحتي و آسايش و آرامش برخوردار باشد
و همواره آرزو مي كند كه نعمت وي به نقمت و سعادتش به شقاوت تبديل شود و حتي گاه براي تحقق آرزوي خويش نيز تلاش مي كند و مقدمات آن را فراهم مي آورد. از اين رو برخي از رفتارها و گفتارهاي وي نسبت به ديگري براي تحقق زوال نعمت از دست ديگري است.
حسادت ريشه بسياري از نابهنجاري هاي اجتماعي است. رفتارها و نابهنجاري هايي چون دروغگويي، تهمت، اهانت، تحقير، استكبار و مانند آن را مي توان در حسادت اشخاص جست و جو كرد. البته از آن جايي كه حسادت امري در حوزه روان شناسي اجتماعي است و رفتار و اعمال شخص در گروه و اجتماع بازتابي از روحيات و اخلاقيات فردي مي باشد مي بايست به آثار و بازتاب هاي آن در حوزه روان شناسي و اخلاق شخص نيز توجه كرد. بسياري از كساني كه دچار بيماري حسادت مي شوند از نظر رواني تحت تأثير آن قرار دارند و دچار خود كوچك بيني و كمبود، ناتواني، افسردگي و احساس بيهودگي مي شوند. از آن جايي كه نعمتي را در دست ديگري نمي توانند تحمل كنند و خود نيز از آن بي بهره اند و هرچه تلاش مي كنند نمي توانند آن را به دست آورند و يا از دست ديگري بيرون كنند از اين رو دچار روحيه شكست خورده مي شوند و در بلندمدت از ناتواني و احساس كمبود خويش دچار بيماري افسردگي و روان پريشي و بيهودگي و حقارت مي شوند. عقده حقارت مي تواند ريشه در همين حسادت و احساس كمبودهايي داشته باشد كه در دست ديگري مي يابد.
در نخستين بخش از مقاله حاضر به ويژگي هاي حسادت و پاره اي از آثار آن اشاره شد و بيان گرديد كه ريشه و خاستگاه بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي و فردي، حسادت مي باشد. در دومين بخش اين مقاله علل و عوامل و زمينه هاي بروز حسادت در افراد مورد بررسي قرار مي گيرد كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
قرآن كريم از برخي مسائل و امور به عنوان زمينه هاي پيدايش و شكل گيري حسادت در افراد ياد مي كند كه برخي از آنها عبارتند از:
ذكر فضايل ديگري
ذكر فضايل و خوبي هاي يك شخص موجب مي شود كه زمينه حسادت ديگران برانگيخته شود. تعريف و تمجيد بسيار و دايمي از فرزند خواهر و برادر و يا مرد و زني موجب مي شود تا حس حسادت در اطرافيان برانگيخته شود و شخص چون خود نمي تواند همانند آنان عمل كند و فضايلي را به دست آورد و نعمتي را تحقق بخشد، به روش عكس العمل و واكنش منفي رو مي آورد و رفتارهاي نابهنجار از خود بروز مي دهد.
در داستان فرزندان يعقوب و حسادت ايشان نسبت به حضرت يوسف(ع) دقيقاً به اين نكته پرورشي و تربيتي و اخلاقي اشاره شده است كه حضرت يعقوب(ع) با رفتارهاي خويش موجبات حسادت را در برادران برانگيخته است.
اگر حضرت يوسف(ع) در معرض قتل قرار گرفت و درنهايت با وساطت برادر بزرگ از مرگ نجات يافت و در چاه انداخته شد و سپس به عنوان برده به كاروانيان فروخته شد و موجبات جدايي پدر و فرزند خردسال فراهم آمد، ريشه برانگيخته شدن حسادت و زمينه هاي بروز آن را مي بايست در توجه بيش از اندازه يعقوب(ع) و ذكر فضايل و يادكرد آن حضرت دانست.
حضرت يعقوب(ع) با آن كه مي دانست حضرت يوسف(ع) به مقامات عالي دست خواهد يافت و از پيامبران خواهد شد و اين مسئله در خواب به يوسف(ع) بيان شده بود با اين همه از مسئله حسادت فرزندان خويش آگاه بود و لذا از يوسف(ع) مي خواهد كه اين فضيلت خويش را ياد نكند تا به گوش برادران نرسد. (يوسف آيه 5)
اظهار محبت بيش از اندازه
در تحليل قرآن از زمينه هاي بروز حسادت در اشخاص، مسئله اظهار محبت بيشتر به برخي به عنوان يكي از علل ذكر شده است. اين بدان معنا است كه براي اشخاص، كساني كه در محدوده دايره ارتباط اجتماعي قرار دارند همساني و عدم تفاوت، بيش از اندازه مهم و اساسي است. فرزندان اين توقع و انتظار را دارند كه از سوي پدر و مادر به طور مساوي و يكسان موردتوجه و اهتمام قرار گيرند و تبعيض و تفاوتي ميان ايشان و ديگر برادران نباشد.
گاه چگونگي برخورد، اين توهم را پديد مي آورد كه پدر و مادر ميان فرزندان تفاوت و تبعيض قايل شده اند اين توهم، زمينه بروز حسادت و يا رفتارهاي نابهنجار براي از ميان بردن اين نعمت و توجه خاص فراهم مي آورد. اين گونه است كه شخص افزون بر جداشدن از پدر و مادر به علت تبعيض و يا توهم تبعيض، كارهايي را انجام مي دهد تا زمينه جدايي بين پدر و فرزند موردتوجه، نيز تحقق يابد. اين گونه است كه حسادت باعث مي شود كه بسياري از نابهنجاري ها در رفتارهاي شخص در حوزه عمل اجتماعي پديد آيد و گاه دست به قتل و يا توطئه براي از ميدان به در كردن رقيب زند. اين كم ترين واكنش منفي است كه شخص از خود بروز مي دهد. واكنش دروني از اين خطرناك تر است و شخص گاه براي جلب توجه ديگري مانند پدر و مادر، رفتارهاي نابهنجار و زشتي را شروع مي كند تا بيش تر مورد اهتمام قرار گيرد واين گونه است كه فاصله هاي ميان پدر و فرزند روزبه روز افزون مي شود و درنهايت فرزند شكست خورده و سرافكنده از جنگ جلب محبت، دچار افسردگي و خودكشي مي شود.
در گفت وگويي كه قرآن از برادران يوسف درباره علل و انگيزه هاي قتل او و يا آدم ربايي و دوركردن فرزند از پدر بيان مي كند به اين نكته به صراحت و روشني اشاره شده كه پدر به ما كم توجه است و همه محبت و عشق خويش را به يوسف و برادرش مي بخشد: قالوا ليوسف و اخوه احب الي ابينا: گفتند يوسف و برادرش موردمحبت بيشتر پدر است. (يوسف آيه 8)
قرآن خطاب به مردمان اين هشدار را مي دهد كه اين گونه رفتار بسيار خطرساز و يكي از علل حسادت و رفتارهاي نابهنجار است. از اين رو مي فرمايد: لقد كان في يوسف و اخوته آيات للسائلين؛ در داستان وقايع يوسف و برادرانش نشانه ها و مطالب مهمي براي پرسشگران است. (يوسف آيه 7) به اين معنا اگر كسي پرسشي درباره چگونه رفتار پدر و مادر نسبت به فرزند و تربيت آنان دارد مي تواند به اين داستان از اين جنبه نيز بنگرد تا دريابد كه حسادت چگونه پيامدهاي خطرناكي را پديد مي آورد و تمامي اصول تربيتي را فرو مي پاشد و نتيجه را دگرگون مي سازد.
توهم حسادت زا
قرآن به اين مساله نيز مي پردازد كه در ايجاد و زمينه سازي حسادت و انگيزش آن لازم نيست تا مساله همان باشد كه اشخاصي كه دچار حسادت مي شوند تحليل و تجزيه مي كنند. به اين معنا كه گاه توهم و تحليل و تجزيه نادرست نيز مي تواند موجب حسادت شود. شخص هر چند كه به نظر خويش رفتاري مثبت نسبت به همگان دارد و در واقع نيز چنين است ولي اين بدان معنا نخواهد بود كه ديگران نيز همان تحليل و برداشت را داشته باشند. هرگونه رفتاري كه موجبات توهم تبعيض را پديد مي آورد مي تواند عامل مهمي در ايجاد حسادت باشد. از اين رو مي بايست هر از گاهي به ديدگاه و تحليل ديگران نيز توجه شود و در گفتمان ها و گفت و گوهاي روزانه ديدگاه ها و بينش هاي ديگران نسبت به مساله دانسته شود. بازخورد مهم رفتاري را مي توان در اين گفت و گوهاي دوستانه به دست آورد.
در واقع نياز نيست كه انسان رفتاري تبعيض آميز داشته باشد بلكه رفتاري كه موجبات توهم را فراهم مي آورد و تحليل نادرستي را برانگيزد نيز مي تواند در ايجاد حسادت نقش داشته باشد. قرآن در آيه 8 سوره يوسف به اين مساله از ديدگاه برادران يوسف مي پردازد و نشان مي دهد كه در تحليل و نگرش فرزندان نسبت به رفتار پدر چه چيزي مطرح است. آنان به صراحت پدر خويش را به گمراهي نسبت مي دهند و مي گويند كه (پدر با اين رفتار تبعيض آميز خويش، عدالت و حق را مراعات نكرده است؛ زيرا آنان گروهي كارآمد و توانا و مفيد هستند و خانواده ايشان بر نيروي آنها پايدار است در حالي كه به جاي آن كه از اين گروه مفيد تشكر و قدرداني شود پدر از دو بچه خردسال حمايت مي كند و آنان را مورد تشويق و محبت خويش قرارمي دهد. اين گونه رفتار پدر نشان دهنده آن است كه مسائل را به درستي تحليل نمي كند و فرزندان را بر پايه فعاليت ها و كارهاي مفيد مورد توجه قرار نمي دهد. از اين رو خروج از اعتدال و عدالت درباره رفتار پدر ثابت است و پدر در حقيقت در گمراهي است).
در تحليلي كه برادران از رفتار پدر خويش ارايه مي دهند به اين مساله توجه داده شده است كه از نظر آنان پدر قادر نيست تا رفتار درست تربيتي را در پيش گيرد و به جاي آن كه افراد و اشخاص مفيد را تشويق كند، به كساني توجه مي كند كه مفيد و كارآمد نيستند.
در اين جا به مساله نگرش و بينش و در حقيقت ملاك هاو معيارهاي سنجش و داوري نيز اشاره شده است. به سخن ديگر برادران با ملاك و معياري كه دارند به ارزيابي و تحليل مي پردازند. از نظر آنان ملاك برتري و تشويق مي بايست كارآيي و مفيد بودن باشد؛ در حالي از نظر پدر ملاك و معيار، امري ديگر است. خردسالي دو فرزند موجب شده كه كم تر به فرزندان بزرگ توجه شود. به نظر يعقوب نيازي نيست كه برادران بزرگ و كامل و توانمند مورد توجه و اهتمام بيش تر قرار گيرند. اين مساله موجب شده است كه فرزندان بزرگ تر ناديده گرفته شوند. در حالي كه آيه به خوبي نشان مي دهد كه فرزندان در هر سني كه باشند و حتي پس از آن كه خود صاحب زن و فرزند مي باشند احساس نياز به محبت پدر و مادر دارند و هرگونه كوتاهي مي تواند آثار زيانباري داشته باشد.
ضعف خداشناسي
قرآن علت ديگري كه براي حسادت و زمينه هاي بروز و ظهور آن بيان مي كند مساله ضعف خداشناسي و جهل به حكمت تفاوت هاي موجود در ميان انسان هاست.
بسياري از افراد به علت وجود نعمتي چون مال و فرزند و خانه و مانند آن نسبت به ديگري حسادت مي ورزند. در حالي كه علت وجود تفاوت ها مي تواند مسائلي چون آزمون و ابتلا باشد. به اين معنا كه به برخي از اشخاص ثروت و مال داده مي شود تا دانسته شود چگونه با اين مال و ثروت خويش رفتار مي كند.
بسياري از كسان هنگامي كه در تنگدستي هستند از خدا مي خواهند كه ثروتي به ايشان بدهد تا به ديگران كمك كنند برخلاف كساني كه در حال حاضر از ثروت برخوردار هستند و كمكي نمي كنند. اين اشخاص هنگامي كه به ثروت دست مي يابند گذشته خويش را فراموش مي كنند و وعده ها را از ياد مي برند. اين در حالي است كه خداوند در مال هر كسي حداقل دو سهم براي دو گروه در نظر گرفته است. به اين معنا كه هر ثروت و مال كم و زياد، دو شريك طبيعي دارد يكي از آنان محرومان و ديگري سائلين هستند كه به جهاتي دست نياز به سوي اين و آن دراز مي كنند. اين دو گروه دست كم در هر ثروتي به عنوان حق، شريك هستند. (ذاريات آيات 19 و 20)
بنابراين آزمون و ابتلا و آزمايش مي تواند از علل برخورداري از نعمتي باشد. اين بدان معنا نيست كه آن نعمت براي وي نقمت و بلا نشود؛ چنان كه فقر و نداري نيز مي تواند براي كساني زمينه بروز استعدادها شود. بيل گيتس با بيست دلار خويش شركت معظمي را ايجاد كرد كه ميلياردها دلار مي ارزد. وي كارش را در اوج نداري شروع كرد و نرم افزار نخست خويش را در يك گاراژ نوشت. در حقيقت فقر و نداري موجب شد تا استعدادهاي خويش را بيابد و براي رهايي از مشكل مالي تلاش كند و اين گونه موفق شد.
بسياري از اموري كه انسان از خدا مي خواهد مي تواند براي او شر و بلا باشد و بسياري از اموري كه شر و بلا مي نمايد و انسان آن را ناخوش مي شمارد مي تواند براي او مفيد باشد: عسي ان تحبوا شينا و هو شر لكم و عسي ان تكر هوا شينا و هو خير لكم.
به هر حال يكي از علل حسادت نسبت به ديگري آشنا، مي تواند عدم آگاهي از حكمت خداوند باشد كه چرا يكي را سرمايه دار و ديگري را بينوا و يا كسي را شاه و ديگري را گدا مي كند. به يكي فضل و نعمتي مي دهد و از ديگري مي ستاند. (نساء آيه 32)
آگاهي ناقص و تحليل نادرست
آگاهي ناقص از مسايل و تحليل برخاسته از اين آگاهي و دانش اندك، عامل مهمي در انگيزش حسادت در انسان است. اين مسأله درمورد برادران يوسف نيز ديده شده و در آيات قرآني بدان پرداخته شده است.
انسان ها بدون آگاهي و دانش كامل از مسايل نسبت به ديگري حسادت مي ورزند و اين درحالي است كه شخص محسود ممكن است در وضعيت بدتر باشد و يا درحال گذر از آزموني قرار داشته باشد. دانش ناقص موجب مي شود تا براساس آن، تحليلي نادرست ارايه شود و در نتيجه، آن شخص مورد حسادت قرار گيرد. برادران يوسف نيز با اين گونه دانش ناقص خود به تحليل نادرستي رسيدند و نزديك بود برادر خويش را پس از ربايش بكشند.
پس حسادت مي تواند برخاسته از دانش و آگاهي اندك نسبت به امور و مسائل باشد و اين گونه است كه تحليل هاي نادرستي داده مي شود و براساس اين تحليل هاي نادرست، قضاوت و داوري هاي نادرست تر به عمل مي آيد و رفتارها و نابهنجاري ها شكل مي گيرد. بسياري از مخالفت ها برخاسته از كم دانشي و كم اطلاعي اشخاص به مسايل است. (نساء آيه51و54)
جهل نسبت به مشيت الهي
از ديگر عوامل انگيزش حسادت در انسان ها نسبت به آشنايان و دوستان و كساني كه با آنان ارتباط دارند، جهل و ناداني نسبت به نقش مشيت و اراده الهي در مسايل و امور هستي است. (بقره آيه105)
اگر انسان ها به اين مسأله يقين داشته و آگاه باشند كه خداوندي عليم و خبير و حكيم و قادر، جهان را مديريت مي كند، كم تر دچار حسادت مي شوند. اگر شخص به اين باور برسد كه برگي از درختي بدون علم و حكمت الهي نمي افتد به اين نتيجه خواهد رسيد كه بهره مندي اشخاصي از نعمتي به معناي آن است كه وي پاداش كاري را گرفته و يا در آزموني قرار گرفته و يا حكمتي ديگر در اين بين است كه وي از آن آگاه نيست و تنها خداوند آگاه و خبير و عالم و حكيم مي داند كه چه مي كند.
كسي كه باور داشته باشد كه خداوند هيچ كاري را بي حكمت و دليل و قصد و هدفي انجام نمي دهد به اين باور نيز خواهد رسيد كه او اگر به كسي نعمتي داده بر اساس حكمتي بوده است كه يا از آن آگاه خواهد شد و يا هرگز از آن آگاه نخواهد شد. بنابراين نمي بايست نسبت به وجود نعمتي در ديگري خود را به رنج اندازد و خواهان زوال و از ميان رفتن آن شود و نسبت به او حسادت بورزد.
شيطان همراه هميشگي حسود
ازنظر قرآن، شيطان دشمن آشكار و هميشگي انسان است. اين دشمن سوگند خورده، به هر راه و روشي مي كوشد تا به اهداف پليد خويش در گمراهي و تباهي بشر دست يابد. از اين رو همواره در كمين مردمان است و مي كوشد تا آنان را به هر طريقي گمراه و به دوزخ بفرستد. حسادت، يكي از ابزارهاي شيطان است. او با اين كار هم آرامش را از شخص حسود مي گيرد و هم رنج و زحمت را براي ديگراني كه محسود واقع مي شوند فراهم مي كند. اين گونه است كه قرآن از دشمن دروني آدمي يعني هواي نفس و دشمن وسوسه كننده بيروني باز مي دارد و هشدار مي دهد كه مواظب و مراقب باشند تا در دام شيطان نيافتند كه وي مي كوشد تا آنان را گرفتار و در بند كشد. (يوسف آيه5)
اين ها بخشي از آيات قرآني است كه به مسأله حسادت و زمينه هاي بروز و ظهور آن اشاره دارد. باشد كه باتوجه به دشمنان دروني و بيروني از اين بيماري خطرناك كه آدمي را از درون متلاشي و در جامعه دچار رنج و زحمت مي كند رهايي يابيم. حسادت نابهنجاري اجتماعي است كه آثار خطرناكي براي فرد و ديگري به دنبال دارد. به اميد آنكه با بهره گيري از بينش و نگرش قرآني، از شر و آسيب هاي فردي و اجتماعي آن در امان بمانيم.